سلاله جونیسلاله جونی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

سلاله جونی نی نیه خوش قدم

زندگی زیباست

 بسم رب عشق       من همیشه امیدهای بزرگی در زندگی دارم چون دستم در دست توست  خدایا از این که پیشمی ازت متشکرم...             تا دست بر قلم میبرم سراغ تو را میگیرند کلمات چه   بنویسم!!!               این شعر را برای تو نوشتم  تا بخوانی و بدانی همه ی     زندگی ام هستی !!!   نه قافیه دارد   نه ردیف     نه اهنگ  دارد   نه طنین    اینها همه حرف دلم بود همین ... ...
23 مرداد 1392

مادرانه

       الهی به امید تو                                                                     سلام عزیز دل مامان و بابا  خوبی عشقم  ببخشید مامان جونم که خیلی وقته نیومدم تو وبلاگت و برات چیزی ننوشتم  آخه مامان جون اصلا حوصله نداشتم بشینم پای لب تاب ولی امروز با بابا جون اومدیم تا کلی باهات بحرفیم  الهی قربونت بشم که امروز 19 هفته ات شده مامان جونم   ...
23 مرداد 1392

گفتگوی جوجوی نازم با خدای آسمونی

کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید............... کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: «می گویند فردا شما مرابه زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟» خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.» اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.» خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز می خواند، و هر ...
13 مرداد 1392

مراحل زندگی 9 ماهه

قند عسل مامان سلام مامانی خیلی میرم تو اینترنت که ببینم چه شکلی می شی و چه شکلی شدی آخه خیلی واسم جالبه که تو هر ماه به کجای مرحله قشنگ زندگیت رسیدی میدونم که اول قلب بودی و ضربانت شکل گرفت و بعد کم کم رشد کردی و الان داره استخونات شکل میگیره اما الان همش دارم بهت فکر می کنم که دختر قشنگم ،پسر نازم یه وقت احساس تنهایی نکنیا من و بابایی همیشه پیشت هستیم الهی قربون صدای ضربان قلبت بشم که از الان شیطنت می کنی و ورج و وورجه می کنی اینقد بالا و پایین نپر خب... مامانی همش تو فکرم مراحل بزرگ شدنت نقش می بنده آخه خیلی برام جذابه قربون خدا برم اصلا باورم نمیشه دارم یه فرشته ی ناز و تو دلم نگهداری می کنم تا خدای مهربونم اجازه ی ورودشو بده خدای من ...
13 مرداد 1392

لالایی برای فرزندم

گنجشک لالا سنجاب لالا آمد دوباره مهتاب لالا لالا لالا لالایی لالالالایی لالالالایی گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه لالا لالایی لالالالایی لالا لالایی لالا لالایی جنگل لالا برکه لالا لالا لالایی لالالالایی لالا لالایی لالا لالایی ...
13 مرداد 1392

همسرم...دخترم...آرزو میکنم

گاهی رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی و آرزوهایی پر شور که از میانشان چند تایی و یا همه برآورده شوند . آرزو میکنم که دوست داشته باشیم آنچه را که باید دوست بداریم و فراموش کنیم آنچه را که باید فراموش کنیم شوق آرزو میکنم , آرامش آرزو میکنم آرزو میکنم که با آواز پرندگان بیدار شویم و با خنده کودکانمان زندگی کنیم به عشق و آرزو میکنم دوام بیاوریم در رکود , بی تفاوتی و ناپاکی روزگار و آرزو میکنم خودت و خودم و عشق زندگیمون ، سه تایی با هم باشیم ...
13 مرداد 1392

آرزوهای پچگی

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست؛ بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه بچه بودیم آرزومون بزرگ شدن بود؛ بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم ایشالا به همه چی برسی بدون اینکه یه وقت یه روزی از آرزوهات پشیمون بشی   ...
13 مرداد 1392