سفره خونه ی پر استرس
امروز 5 شنبه است و قرار مهمونیه شما.. وای چقد استرس دارم با اینکه بابا امین بهم اطمینان داده اما بازم می ترسم نکنه بد شه نکنه اتفاقی بیوفته؟ آزادی قرار گذاشتیم و همه رسیدند. تو راه متوجه شدم که بابام هنوز به مامان جونم نگفته که همه هستن و فکر میکنه یه مهمونیه6 نفره است...وای اسیترسم بیشتر شد... رسیدیم سفره خونه گندم و همه پیاده شدن و با هم روبوسی و احوالپرسی کردن نگران بودم مامانم بهم گفت پس چرا نگفتی بهم که همه هستن؟و رفتیم برای میوه و شیرینی و شام .از طرفی هم بابا امین به خانواده اش گفته بود که چون روز زن هست و خانومم روز تولد فاطمه زهرا به دنیا اومده میخوام یه جشن کوچولو واسش بگیرم.خلاصه همه نشستن و مشغول حرف زدن شدن و هی ازم میپرسیدم...
نویسنده :
مامانی نگار-بابایی امین
12:42